نام و نام خانوادگی : اکبر نریمانی
نام پدر : حسین
تایخ تولد: ۱۳۴۴/۰۲/۰۱
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۰۵
محل شهادت: بندرعباس
محل مزار : گلستان شهدا استان اصفهان
زندگی نامه شهید:
ایثارگر شهید اکبر نریمانی در اردیبهشت سال ۱۳۴۴ چشم بجهان گشود پدرش حسین، نگهبان دانشگاه بود و مادرش حبیبه نام داشت. در دوران شروع انقلاب اسلامی با آنکه ۱۳ سال بیشتر نداشت با آگاهی تمام دوشادوش همه مردم در صفوف انقلاب شرکت می کرد پس از انقلاب نیز در دبیرستان بفعالیت علیه گروههای محارب با نظام جمهوری اسلامی پرداخته و ار هر فرصتی برای تبلیغ انقلاب استفاده می نمود.
سال دوم دبیرستان بود که جنگ تحمیلی شروع شد وی بخاطر مسئولیت و وظیفه ایی که در مقابل اسلام و انقلاب احساس میکرد به اولین دوره تفنگداران دریایی ارتش جمهوری اسلامی پیوست و با صبر و پشتکار آموزشهای سخت و طولانی این دوره را با موفقیت تمام در مرکز آموزش تکاوران منجیل به پایان رسانیده تا بدینوسیله بتواند با حداکثر استعداد و توان در جبهه های حق علیه باطل حضور یابد در دوران آموزشی در شمال کشور، همراه با آموزش رزم و جهاد به امر تبلیغ اسلام و انقلاب نیز پرداخت.
از کارهای وی در این دوره بچند مورد زیر می توان اشاره کرد:
بنایان گذار اولین هسته انجمن اسلامی دانش آموزان در پادگان نیروی دریایی رشت
تشکیل نمایشگاههای متعدد در پادگان برای تبلیغ اسلام و انقلاب
تلاش در جهت تشکل دانش آموزان تفنگدار علاقمند به انقلاب مثل تشکیل گروه سرود و…
تلاش در جهت افشاگری گروهکها و کشف یک گروه از آنان در پادگان
وی در همه این دوران برخوردی فعال و سازنده همراه با سعه صدر با تفکرات و جریانات گوناگون پیرامونش داشت شهید اکبر پس از گذراندن مراحل سخت و دشوار آموزشی برای انجام خدمت به منطقه یکم دریایی اعزام شد و در خدمت رزمندگان همیشه سرافراز اسلام قرار گرفت.
مدتی نیزدر بندر عباس مسئول آموزش نظامی برادران سرباز بود که در این رابطه از سوء قصد منافقین کوردل(کارگذاردن مین در مسیر ماشین حامل نیروی ایشان) با مقداری جراحت جان بد می برد. برادرانیکه در این مدت همراه ایشان بوده اند از اشکها و زمزمه های نیمه شب این شهید از دعای کمیل و توسلش که ترک نمیشد از ذکر سجده های طولانی و نمازهای شبش و از حالات عرفانی و روحانی او خاطرات زیادی دارند و خلاصه جلوه ای بود از اخلاق اسلامی همراه با ظور و نشاطی که یک مسلمان باید در کارهای اجتماعی داشته باشد.
شهید مهناو یکم اکبر نریمانی در آخرین ماموریتش در«جزیره سیری» علاوه بر کار نظامی اش عهده دار سرپرستی دایره عقیدتی سیاسی جزیره نیز بود و سرانجام در روز پنجم اسفند ماه ۱۳۶۳ در جزیره سیری در جزیره سیری بندرعباس بر اثر اصابت پروانه چرخبال به سر و گردن شهید شد. به آرزوی دیرینه اش که همانا شهادت در راه معبود و وصال بحق تعالی بود رسید در پیشگاه احدبت به سجده ای خونین رفت و دار بقاء را بر دنیای فانی ترجیح داد پیکر مطهرش پس از تشییع با شکوهی در بندر عباس به زادگاهش اصفهان منتقل و در آجا پس از تشییع با عظمتی در گلستان شهداء بخاک سپرده شد.
نام و یادش جاویدان و راهش پر روهرو باد
از این شهید اکبر پنج دفترچه و تعداد زیادی کاغذ یاداشت در بین وسائل باقی مانده اش به چشم می خورد که همه اوراق آن جز احادیث و آیات قرآن چیزی دیگری نیست در بین این یادداشتها بیشتر در مورد «دوری از گناه و نزدیکی به خدا»-«خود سازی» «عشق به شهادت» و «عشق به حضرت امام خمینی» به چشم می خورد. چون وصیت نامه ای از شهید در دسترس نیست قسمتهایی از یاداشتهای او را که حاکی از روح پاک و صفای باطن اوست و از عمق جانش برخاسته در صفحات آینده می آوریم. این مطالب از روح پاک و صفای باطن اوست و از عمق جانش برخاسته در صفحات آینده می آوریم. این مطالب از بین دفترچه های یاداشت و خاطرات یادداشتهای شخصیش و نامه های خصوصی که خود شهید برای دوستان صمیمیش نوشته انتخاب گردیده به امید اینکه چراغ راه مان باشد
****
در هیچ مورد این دنیای مادی پایدار و همیشگی نیست، حتی دوستان و پدر و مادر که نزدیکترین افراد به انسان هستند روزی از انسان گرفته می شوند همه دنیای مادی اینچنین است و ناپایدار و بالاخره یکروز از انسان گرفته می شود تنها یک چیز است که پایدار و همیشگی است و تکیه گاه محکم برای انسان که اگر انسان به آن تکیه کند و به او پناه ببرد هیچوفت بی پناه نمی شود و هیچوقت احساس غربت و غم نمی کند و آنهم خدایی است که واحد است و پناه همیشگی انسان
هرچه فکر می کنم که آیا وظیفه ام راحتی در برابر یک قطره از این اقیانوس خون انجام داده ام یه نه می بینم که نه نتوانسته ام وظیفه ام را نسبت به اسلام(خدمت) خدا (عبادت) و خودم (خودسازی) انجام دهم .
****
علم پیام شهیدان کشیدن بردوش هیچ چیز نیست مگر پای گزاردن به عرصه نبرد حق و باطل. شهیدان با هر قطره خونشان ملتی را حیات بخشیده تاریخی را به طپش در آوردند و به ملتی جوشش و خروش زندگی و امید دادند، ایمان ما، ملت ما تاریخ فردای ما و کالبد زمان ما به این شهیدان و خونشان محتاج است درخت سرخ توحید با خون ابیاری می شود و شهادت چیزی نیست جز یک نیم برابر صعود به قله معراج بشریت از خدا بخواهیم که به ما اراده و توائی انجام رسالت عظیم «پیام شهیدان» را بدهد.
****
یکی از دعاهای سجده و یا قنوتها باید این باشد:
الهم ارقنا شهاده فی سبیلک
امروز دوبار دعای توسل خواندم یکی ظهر و یکی شب و خدا می داند تنها آرزویم این بود که شهید بشوم
خدایا خدایا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ستاره گان که رفتند خورشید را نگهدار
دیدگاهتان را بنویسید